زبان آموزی، مغز را متحول می کند

دوزبانه بودن به شخص، هویت، فرهنگ و عملکرد مغزی مضاعف اعطا می کند.

صحبت کردن به زبان دوم می تواند همه چیز را تغییر دهد، از مهارت های حل مساله گرفته تا شخصیت. این تغییر، فرد را به گونه ای جلوه می دهد که گویی نفر دومی در درونش وجود دارد.

زمانی که من فقط یک نوزاد بودم، مادرم روی تخت بیمارستان با ترفندی خاص، روند رشد مغزی من را تغییر داد؛ ترفندی که مرا در یادگیری، انجام چند وظیفه به طور همزمان و حل مشکلات تواناتر می ساخت. در نهایت کار مادرم حتی ممکن است مغز مرا از زوال در دوران پیری محافظت کند. اما ترفند او چه بود؟ از همان آغاز او به زبان فرانسه با من صحبت کرد در حالی که همه در اطراف من انگلیسی حرف می زدند.

در آن زمان مادر من هیچ ایده خاصی نداشت و نمی دانست این کار او باعث تقویت شناختی من خواهد شد. او فرانسوی و پدرم انگلیسی تبار بود، بنابراین آنها بسادگی احساس می کردند من و برادرانم را باید دوزبانه پرورش دهند. با این حال من بزرگ شدم و در این دوران تحقیقات زیادی انجام شد که نشان می داد صحبت کردن به دو زبان ممکن است تاثیر عمیقی بر روش فکر کردن افرادی مثل من داشته باشد.

افزایش قدرت شناختی فقط شروع کار بود. براساس برخی مطالعات حفظیات من، ارزش ها و حتی شخصیت من ممکن است براساس این که من به چه زبانی صحبت می کنم تغییر کند. تقریبا شاید بتوان گفت مغز های دوزبانه منزلگاه دو حافظه جداگانه هستند.

همه اینها نقش اساسی زبان در اندیشه و فکر بشر را بیش از پیش برجسته می کند. لورا آن پتیتو معتقد است دوزبانه بودن، یک میکروسکوپ شگفت آور در مغز انسان است.

● تردیدها درباره زبان دوم

البته در مورد نظریه دو زبانه بودن همواره نمی توان اینقدر خوشبین بود. برای بسیاری از والدین مانند والدین من تصمیم به پرورش کودکان دو زبانه همواره بحث انگیز بوده است. حداقل از قرن ۱۹ بود که معلمان هشدار دادند آموزش دو زبان ممکن است به گونه ای باعث گیج شدن کودک شود که هیچ یک از دو زبان را بخوبی یاد نگیرد. در بهترین حالت محققان فکر می کردند کودکان می توانند یک استاد همه کاره و هیچ کاره شوند و در بدترین حالت آنها مظنون بودند که ممکن است این موضوع مانع رشد جنبه های دیگر شده و در نتیجه ضریب هوشی آنها پایین تر بیاید.

اما این روزها به نظر می رسد چنین ترس هایی ناموجه است. افراد دو زبانه تمایل دارند در هر زبان واژگان بیشتری نسبت به همسالان تک زبانه خود داشته باشند و گاهی این کودکان دو زبانه در نامگذاری اشیا برای رسیدن به کلمه درست، کندتر عمل می کنند. اما یک مطالعه مهم در دهه ۶۰ توسط الیزابت پیل و والاس لامبرت در دانشگاه مک گیل کانادا نشان داد توانایی صحبت به دو زبان به طور کلی مانع رشد نمی شود. برخلاف انتظار، در ۱۵ آزمایش شفاهی و غیرشفاهی هنگام کنترل عواملی مانند وضعیت اقتصادی و اجتماعی و تربیت و آموزش که ممکن است بر کارایی هر فرد اثرگذار باشد، کودکان دو زبانه نسبت به تک زبانه ها برتری داشتند.

متاسفانه یافته های آنها تا حد زیادی نادیده گرفته شد.پس از آن عده کمی به دنبال تحقیقات آنها در مورد مزایای دو زبانگی رفتند، اما اکثر محققان و مربیان به دنبال ایده های قدیمی بودند.

نکته: توانایی صحبت به دو زبان به طور کلی مانع رشد نمی شود. برخلاف انتظار، هنگام کنترل عواملی مانند وضعیت اقتصادی و اجتماعی و تربیت و آموزش که ممکن است بر کارایی هرفرد اثرگذار باشد، کودکان دو زبانه نسبت به تک زبانه ها برتری داشتند

تنها در چند سال اخیر دو زبانگی آن طور که سزاوار و شایسته بود، مورد توجه قرار گرفته است. الن بیالیستوک یکی از روان شناسان دانشگاه یورک تورنتو می گوید: من به مدت ۳۰ سال در اتاق تاریک و کوچکم نشسته بودم و کارهایم را انجام می دادم، اما به طور ناگهانی و در پنج سال گذشته همه چیز عوض شده و درهای بسته باز شدند و علاقه من به انجام مطالعه در این زمینه شعله ور شد. بخشی از این علاقه تجدید شده ناشی از ظهور تکنولوژی های جدید مانند طیف سنجی نزدیک به مادون قرمز fNIRS است که با استفاده از آن محققان برای اولین بار توانستند واکنش مغز نوزادان را در برخوردهای اولیه با زبان مورد مطالعه قرار دهند.

با استفاده از این تکنیک، پتیتو و همکارانش توانستند اختلاف عمیق میان نوزادان تک زبانه و دو زبانه را کشف کنند. براساس یک تئوری عامه پسند، نوزادان به گونه ای متولد می شوند که قادر به تشخیص تفاوت میان اصوات هر زبانی هستند. البته تصور بر این است که در یک سالگی آنها این قابلیت را از دست می دهند و مغز آنها منحصرا به سمت اصوات زبان مادری کشیده می شود.

پتیتو و همکارانش دریافتند حتی در انتهای یک سالگی فعالیت عصبی کودکان دو زبانه در پاسخ به زبان های کاملا ناآشنا بیش از کودکان تک زبانه است. این یافته ها نشان می داد احتمال رشد و تقویت بیشتر مغزی در کودکان دو زبانه نسب به عقب ماندگی آنها بیشتر است و به نظر می رسد این موضوع برای یادگیری زبان های جدید در طول حیات یک فرد کمک بیشتری به او می کند.

طی آزمایشی، محققان از کودکان دو زبانه و تک زبانه خواستند یکسری جملات را طوری نقطه گذاری کنند که به لحاظ گرامری درست باشد. هر دو گروه روی جملات درستی مانند سیب روی درخت رشد می کند، عملکرد درستی داشتند اما در برخورد با جملات بی معنی مانند سیب روی بینی رشد می کند کودکان تک زبانه دچار اشتباه شده اما کودکان دوزبانه جواب درست را می دادند.

● عملکرد بهتر مغز دوزبانه ها

بیالیستوک گمان می کند علاوه بر مهارت های گرامری، عملکرد دو زبانه ها در سیستم اجرایی مغز و مجموعه گسترده ای از مهارت های ذهنی که برای بلوکه کردن اطلاعات بی ربط بوده و روی فعالیت دست ها متمرکز است، موفقیت بیشتری دارد. در این آزمایش دو زبانه ها با نادیده گرفتن معانی جملات بی معنی تمرکز بهتری روی گرامر جملات داشتند.

در آزمایش های دیگری هم مانند سوئیچ کردن بین کارهای مختلف، مثلا هنگام طبقه بندی اشیا براساس شکل یا رنگ، کودکان دوزبانه از برتری بیشتری برخوردار بودند.

این صفات تقریبا در تمام امور ما نقش حیاتی دارد، از خواندن گرفته تا ریاضیات و رانندگی؛ بنابر این ارتقای آنها باعث انعطاف پذیری بیشتر ذهنی ما شده و ممکن است دلیل عملکرد بهتر کودکان دو زبانه در آزمایش لامبرت و پیل را توجیه کند. این خصوصیات حتی ممکن است مهارت های اجتماعی ما را گسترش دهد. پائولو فرناندز و سام گلاکزبرگ دو تن از روان شناسان دانشگاه پرینستون دریافته اند دو زبانه ها بهتر می توانند برای درک وجه دیگر موضوعات مختلف، خودشان را به جای افراد دیگر قرار دهند و از منظر آنها به مسائل نگاه کنند. دلیلش هم این است که آنها به آسانی می توانند از آنچه در حال حاضر می دانند چشم پوشی و روی دیدگاه دیگری تمرکز کنند.

ادامه تحقیقات دانشمندان در این زمینه نشان می داد دو زبانه بودن علاوه بر حفظ قوای فکری می تواند باعث کاهش زوال عقل در دوران پیری شود.با بررسی ۱۸۴ فرد مبتلا به جنون محققان دریافتند اکثر آنها تک زبانه هستند.

از دیگر نتایج جالب توجه تحقیق این بود که هر یک از زبان های افراد دو زبانه روی شخصیت آنها تاثیر گذاشته و مثلا شخصیت یک فرد انگلیسی ـ فرانسوی تبار هنگام صحبت کردن به زبان انگلیسی با وقت صحبت کردن به زبان فرانسوی متفاوت است.

یک توجیه این می تواند باشد که هر زبان ارزش های فرهنگی همان زبان را به ذهن ما متبادر می سازد. مثلا عفت در فرهنگ و زبان مکزیکی بیش از فرهنگ آمریکایی مورد احترام است. ممکن است برخی سوئیچ های رفتاری رابطه بسیار نزدیکی با نقش زبان به عنوان چارچوبی که پشتیبان و سازمان دهنده خاطرات ماست، داشته باشد. حتی شواهدی وجود دارد که نشان می دهد گرامر یک زبان می تواند در شکل گیری حافظه ما نقش داشته باشد.

با وجود پیشرفت های اخیر باز هم ممکن است محققان تنها بخش کوچکی از نقش دو زبانگی را ببینند و سوالات بسیاری در این زمینه باقی بماند. محققان معتقدند در هر سنی می توان زبان دومی را به شکل روان یاد بگیرید و از مزایای سیستم شناختی آن بهره مند شوید و با تحریک ذهنتان، ذهنی پویاتر داشته باشید.

Newscientist
مترجم: آتنا حسن آبادی
روزنامه جام جم ( www.jamejamonline.ir )

کودک و زبان دوم

  

منوچهــر تاری وردی

 زبان دوم يا زبان خارجي از پديده هاي رايج زندگي امروزي است. در نقاط مختلف دنيا افراد زيادي به دلايلي همچون يافتن کار، تحصيل، پذيرفته شدن در جامعه مقصد و رسيدن به موقعيت اجتماعي بهتر تلاش مي کنند زباني را به عنوان زبان دوم يا زبان خارجي بياموزند. پديده يادگيري زبان دوم در کشور ما ايران هم پديده رايجي است. در ايران کودکاني که در مناطق غير فارسي زبان زندگي مي کنند، بعد از ورود به نظام آموزشي کشور ناچارند زبان فارسي را به عنوان زبان رسمي و زبان آموزش رسمي بياموزند.

 

آموزش زبان در حال حاضر رشته اي علمي است که متخصصان آن تلاش مي کنند با بهره گيري از دستاوردهاي علومي همچون زبان شناسي، روان شناسي و تحقيقات مربوط به حوزه هايي مثل يادگيري و آموزش، فرآيند آموزش و يادگيري زبان را تسهيل کنند.امروزه متخصصان آموزش زبان با توجه به شاخص سن زبان آموزان آن را به 2 حوزه تقسيم مي کنند؛ آموزش زبان براي افراد بزرگسال، آموزش زبان براي خردسالان و بچه ها. بديهي است نمي توان از شيوه ها و ابزارآموزش زبان بزرگسالان براي آموزش زبان به کودکان هم استفاده کرد.

 

هرچند آموزش زبان براي اين دو گروه در برخي جهات داراي نکات و مفاهيم مشترک است، ولي در عين حال آموزش زبان براي افراد بزرگسال و کودک در برخي جهات بکلي با هم متفاوت هستند؛ بنابراين در اين 2 حوزه به فعاليت ها و ابزارها و متون آموزشي متفاوتي نياز داريم و اهداف يادگيري زبان هم براي اين دو گروه تا حدود زيادي با هم متفاوت است.

 

امروزه آموزش زبان براي افراد بزرگسال و کودکان تحت تاثير رويکرد ارتباطي است، يعني هدف و غايت آموزش زبان براي هر دو گروه اين است که فرآيند آموزش زبان به آنها کمک کند تا بتوانند زبان مقصد را درک و با آن زبان صحبت کنند و به طور کلي با زبان مقصد ارتباط برقرار کنند، ( اين سخن به اين معناست که در رويکرد ارتباطي مهارت هاي ديگر زبان يعني خواندن و نوشتن مورد توجه قرار نمي گيرد؛ بلکه بايد اين دو مهارت زباني در آموزش زبان در مرحله بعدي قرار گيرد).

 

درباره هدف يادگيري زبان براي دو گروه زبان آموزان بزرگسال و خردسال بايد گفت مسلما اين دو گروه از زبان آموزان نمي توانند در زمينه برقراري ارتباط با زبان مقصد به توانايي مشترکي برسند؛ لذا ناچاريم ميان هدف ارتباطي براي زبان آموزان خردسال و زبان آموزان بزرگسال تفاوت قائل شويم.

 

زبان آموزان بزرگسال با توجه به دانش گسترده اي که از جهان پيرامون خود کسب کرده اند و بسياري از مفاهيم اوليه همچون اعداد،اشکال، رنگها، احساسات و حالات روحي و رواني و غيره را در زبان مادري شان ياد گرفته اند و با توجه به اينکه زبان اول يا زبان مادري شان را تقريبا به صورت کامل ياد گرفته اند و بخوبي از نيازهايشان در زمينه يادگيري زبان آگاه هستند؛ لذا اين گروه از زبان آموزان اهدافشان را خودآگاهانه انتخاب مي کنند.در عين حال با توجه به نيازهاي گسترده اين گروه، هدف ارتباطي اين گروه هم گسترده تر است. از اينرو اين گروه براي يادگيري زبان به فعاليتها، شيوه ها و منابع آموزشي خاصي نياز دارند.اما زبان آموزان خردسال با توجه به کمي سن، تجربيات بسيار کمي از جهان خارج دارند.

 

دانش اين گروه از جهان پيرامون بسيار اندک است.هنوز زبان اولشان را به شکل کامل ياد نگرفته اند و از دلايل يادگيري زبان دوم و نيازهايشان آگاهي ندارند، اگر بخواهيم رسيدن به توانايي ارتباطي را براي اين گروه از زبان آموزان هم به عنوان هدف يادگيري زبان تعريف کنيم، واضح است اين گروه نسبت به گروه قبلي نيازهاي ارتباطي بسيار محدودتري دارند.از سوي ديگر در حالي که براي ارزيابي زبان آموزان بزرگسال فعاليت هاي توليد زباني ملاک قرار مي گيرند، در ارزيابي زبان آموزان خردسال به هيچ وجه نمي توان فعاليت هاي توليدي را ملاک و معيار سنجش قرار داد.

 

متخصصان آموزش زبان به کودکان با توجه به مسائل فوق معتقدند آموزش زبان براي کودکان با آموزش زبان براي افراد بزرگسال تفاوتهاي عمده اي دارد. ما در حوزه آموزش زبان براي کودکان، هنگام تعريف اهداف بايد ابتدا اهداف درک بنياد بعد اهداف توليد زباني را در نظر بگيريم و فعاليتهاي آموزشي را به نحوي برنامه ريزي و اجرا کنيم که در مرحله اول ما را به اهداف درکي و بعد به اهداف توليدي نايل کند. دليل تقدم اهداف درکي بر اهداف توليدي اين است که زبان آموزان خردسال به دليل ناتواني در ارگانهاي گفتاري شان قادر نيستند آواها و واژگان زبان خارجي يا دوم را در آغاز فرآيند آموزش براحتي توليد کنند.

 

از سوي ديگر اجبار در اين زمينه باعث ترس و وحشت و سرخوردگي آنها مي شود.معلمان زبان براي آنکه بتوانند به اهداف درک بنياد در آموزش زبان به کودکان نائل شوند و قدرت درک زباني آنها را تقويت کنند، بايد از فعاليتهاي خاص آموزش بهره بگيرند.

 

در زير 2 نمونه از فعاليت هاي رايج در اين زمينه ارائه مي شود. شيوه پاسخ جسمي کامل يکي از پرکاربردترين شيوه هاي آموزش زبان براي کودکان محسوب مي شود. اين شيوه آموزش زبان که توسط اشر (Esher ) ابداع شده است، در آن بسياري از مطالب زبان خارجي به صورت دستورات و فرمان هايي که نياز به پاسخ جسمي زبان آموز دارند، آموزش داده مي شوند. دستوراتي مثل: پنجره را باز کن! پنجره را ببند! اين شيوه آموزش زبان منجر به يادگيري موثر و معنادار زبان مي شود.

 

اين شيوه در عين حال که فعاليتي درک بنياد است ، مي تواند به عنوان يک فعاليت ساده آموزشي شروع و به مرور همزمان با پيشرفت زبان آموزان پيچيده تر شود. يعني ابتدا با يک دستورالعمل ساده شروع مي شود و بعد به مرور همزمان با پيشرفت زبان آموزان و افزايش ظرفيت ذهن آنها براي پذيرش اطلاعات بيشتر زبان فارسي، دستورالعمل ها هم پيچيده تر و بر تعداد آنها افزوده مي شود.


امروزه برخي مدارس آموزش زبان در کشورهاي ديگر تلاش مي کنند اغلب برنامه هاي آموزشي خود را براساس اين شيوه طراحي کنند. از فعاليت هاي آموزشي ديگر که مي تواند در فرآيند آموزش زبان به کودکان مورد استفاده قرار گيرد و قدرت درک زباني آنها را تقويت کند، قصه گويي براي زبان آموزان است. قصه گويي از ابزارهاي بسيار خوب آموزش زبان است که علاوه بر زبان مي توان به کمک آن فرآيندهاي ذهني زبان آموزان همچون قدرت پيش بيني ، قدرت تخيل ، توانايي حل مساله و توانايي تقليد را فعال کرد.


البته قصه هايي که با هدف آموزش زبان براي کودکان طراحي مي شوند، با قصه هاي ديگر تفاوت هاي اساسي دارند. قصه هاي آموزشي بايد ويژگي هاي خاصي داشته باشند از جمله: بايد موضوع قصه براي زبان آموزان جالب و قابل فهم باشد. قصه هاي آموزش زبان بايد داراي آيتم هاي فرهنگي موجود در محيط زندگي زبان آموزان باشد. واژگاني که در قصه هاي آموزش زبان استفاده ميشود، بايد معناي صريحي داشته باشد. توالي حوادث قصه روشن و صريح باشد. قصه بايد داراي ويژگي هاي فني از جمله گره افکني باشد.


قصه مي تواند داراي بخش گره گشايي باشد، در عين حال مي توان اين بخش قصه را با کمک زبان آموزان مشخص کرد. قصه براي آموزش زبان بايد ترکيبي از روايت و نقل قول هاي شخصيت هاي قصه باشد. در اين نوع قصه ها بايد سعي شود از زمانهاي ساده و گذشته افعال استفاده شود. تعداد شخصيت هاي قصه هاي آموزشي بايد زياد نباشد، زيرا باعث خواهد شد زبان آموز هنگام گوش دادن توالي حوادث قصه را گم کند.


در قصه هاي آموزش زبان نبايد به شکل صريح در پي آموزش يا القاي نکات اخلاقي باشيم. نکته ديگر اين که نحوه ارائه قصه ويژه آموزش زبان با قصه هاي ديگر تفاوت هاي بسياري دارد. در اين فعاليت تکرار نقش مهمي دارد. اگر قصه براي زبان آموزان جالب و جذاب باشد، آنها دوست دارند چندين بار آن را بشنوند؛ حتي معلم زبان مي تواند با تکرار قصه زمينه اي را ايجاد کند که زبان آموزان بتوانند در عين يادگيري مطالب زباني قصه، فرآيندهاي ذهني شان را که قبلا به آنها اشاره شد، فعال کنند.


يعني زبان آموزان هنگام گوش دادن به قصه ممکن است به برخي شخصيت هاي آن احساس علاقه کنند يا خودشان را به جاي آنها قرار دهند و حرکات و گفتار شخصيت هاي قصه را تقليد کنند. فعاليت هايي مثل پاسخ جسمي کامل و قصه گويي امروز در مراکز آموزش زبان به کودکان به گستردگي مورد استفاده قرار مي گيرند و اغلب معلماني که اين شيوه را به کار گرفته اند، مي گويند به کارگيري اين شيوه ها در مرحله اول قدرت درک زباني زبان آموزان خردسال را تقويت مي کند و در مراحل بعدي باعث مي شود زبان آموزان به توليد زباني برسند.

آیا می توان زبانی را در مدت کوتاه آموخت ؟

یادگیری مکالمه انگلیسی و کلیه زبان های زنده جهان فقط در یک ماه

مکالمه انگلیسی در یک هقته 

روش اعجاب انگیز آموزش زبان انگلیسی

در خواب زبان بیاموزید

ما تافل و آیلتز شما را تضمین می کنیم

انگلیسی به روش ما

انگلیسی با روش استثنایی دكتر ...

انگلیسی با اساتید آمریکایی و ...

انگلیسی به روش مهندس ...

انگليسي تضميني و ....

انگلیسی در منزل بدون کلاس

امروزه همه عجله دارند . همه می خواهند یک شبه لاغر شوند یا یک روزه وزن اضافه کنند . برخی انتظار دارند یا این انتظار به آنها تلقین میشود که می توانند بیماری های صعب العلاج روحی وجسمی طولاني مدت خود را با اندکی دارو و در کمترین زمان درمان نمایند . متاسفانه این اوضاع و احوال گریبانگیر زبان انگلیسی نیز شده است .

این تبلیغات فراوان روزنامه ها مجلات و سایت های اینترنتی که ادعا می کنند زبان انگلیسی شما را در مدت کوتاهی به حد ایده آل می رسانند خیلی ها را که با ماهیت زبان و زبان آموزی بیگانه اند فریب می دهد و گاه دچار افسردگی و دلسردی می کند .

عده ای دائما بوق و کرنا می کنند که اگر تا کنون چنین بوده است یا چنان ما چنین می کنیم و .............ادامه ماجرا

و بعد تا بخود می آیید می بینید مبلغ کلانی از شما گرفته اند( البته با شگرد های خاص خود ) و بازهم نگرانی و یاس و ... 

جیب خود را با حماقت دیگران پر کن ( ضرب المثلی معروف)

شاید شما هم از خواندن این جملات ناراحت شوید .اما متاسفانه کشور ما با طغیان عده ای سود جو و بقول خودشان متخصص و کاربلد زبان روبرو شده است و فقط جیب عده ای دائما در حال پر شدن و عده ای در حال خالی شدن است ! 

زبا ن آموزی فرایندی است بلند مدت که یک باره رخ نمی دهد و نیاز به برنامه مدون و منظم دارد . باید در کشور های غیر انگلیسی برای آن محیط ایجاد کرد . محیطی که دائما در آن بتوان انگلیسی شنید حرف زد و در کل تمرین کرد . باید انگیزه فراوان داشت یا ایجاد کرد . تمهیدات فراوان ( وقت و انرژی و انگیزه کافی ) می خواهد . نیاز به برنامه ریزی بلند مدت دارد که البته به اهداف  زبان آموزی نیز بستگی دارد . ایا می خواهیم برای آزمون تافل یا آیلتز آماده شویم یا برای کنکور سراسری و یا کارشناسی ارشد . می خواهیم زبان تخصصی رشته خود را بیاموزیم . همه این اهداف فرق دارد و روشهای نیل با آنها نیز طبیعتا تفاوت دارد . اگر مي خواهيم مكالمه بياموزيم با چه هدفي . امكانات و زماني كه قرار است براي يادگيري آن اختصاص دهيم چقدر است . سابقه زبانی ما چگونه بوده است ؟ آیا برای یادگیری وقت و علاقه کافی داریم یا فقط یک حوس زودگذر است ؟ تحصیلات ما در چه حدودی است ؟ توانایی زبانی هر فردی هم با دیگری تفاوت دارد . پیشینه های زبانی افراد هم یکی نیست و ...

 نظر شما چیست ؟ دیدگاههای خود را برای درج در وبلاگ با نام خود شما ارسال نمایید